وحدت حوزه و دانشگاه
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً و لا تَفَرَّقُوا»
توصیه این جانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدّار غافل نباشند و به مجرد این که فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است، بذر نفاق بین آنان افکند، او را ارشاد و نصحیت نمایند و اگر تأثیر نکرد، از او رو گردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت.(1)
از وصیت نامه ی سیاسی – الهی امام خمینی قدس سره
تاریخ ملت شریف ایران، نشانگر آن است که این ملت در همه ی اعصار تاریخ، دین باور و دین خواه و همواره درپی دین حق بوده است. بر همین اساس با شنیدن آوای الهی دین مبین اسلام جزء اولین مللی بود که با آغوش باز پذیرای دعوت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله شد، تا آن جا که آن جستجو گر حقیقت در زمره ی صحابه خاص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهقرار گرفت و به سلمان محمدی مفتخر گردید و پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: سَلْمانُ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ.
ملت دین باور ایران، پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آلهنیز به سبب همان روح حقیقت جویی پیرو و پشتیبان اسلام علوی شد و آن گاه نیز که امام زمان(عج) بر اثر اقتضای زمانه در پس پرده ی غیبت قرار گرفت، بنا بر سفارش آن امام هُمام، پیوندی ناگسستنی با عالمان روحانی حوزه ی فقه و دیانت برقرار و همواره خود را تحت ولایت و زعامت آنان قرار داد.
یکی از فرازهای تاریخی که بیانگر همبستگی کامل روحانیت و ملت ایران است، نهضت تنباکو می باشد که با فتوای یک عالم روحانی در تحریم تنباکو به اوج خود رسید تا دست دشمنان ملت و اسلام از چپاولگری منابع و سرمایه های این مردم کوتاه گردد. در عین حال این اقدام به استعمارگران فهماند که روحانیت از جایگاه والایی در نزد ملت شریف ایران برخوردار است. پیشتازی روحانیت در انقلاب مشروطه نیز، گواه روشنی بر پیوند روحانیت و مردم است. بر همین اساس، دشمنان اسلام بر آن شدند که به شیوه های گوناگون میان عالمان دینی و مردم فاصله و تفرقه ایجاد نمایند. عمده ترین ترفند استعمار در این راه روی کار آوردن رضاخان میرپنج بود
رضاخان مأموریت داشت که در کشور دین زدایی کند و از ایران مسلمان جامعه ای لاییک به جهانیان عرضه نماید و می بایست نخست متولیان دین، یعنی روحانیت را تضعیف کرده و از صحنه ی اجتماع و سیاست خارج سازد و در کنار آن، شعائر اسلامی را از بین ببرد. او در راستای مأموریتش تا توانست با زور سرنیزه روحانیت، مسجد، اجتماعات مذهبی، حجاب زنان مسلمان، شعرای متعهد و نویسندگان را سرکوب کرد، دانشگاه ها و مدارس را به سبک اروپایی گسترش داد و کشور را از همه لحاظ به بیگانگان وابسته کرد. این فرهنگ و تمدن رضاخانی در دوره ی پسرش به شدت تقویت شد. پهلوی دوم از یکسو، تلاش کرد تا برنامه های مذهبی و روحانیت را در حاشیه و انزوا قرار دهد و از سوی دیگر، بر غربی کردن کشور و لاییک ساختن مراکز و نهادهای فرهنگی و آموزشی به ویژه دانشگاه ها توجه ویژه ای داشت.
نتیجه این که میان روحانی و دانشگاهی، فاصله ی فرهنگی و عقیدتی به وجود آمد.
اما دیری نپایید که با کوشش روشنفکران متعهد حوزه و دانشگاه، سنت ها و ارزش های اصیل اسلامی دوباره احیا گردید و گرایش به دین و تعهد به آرمان ها و شعائر اسلامی در میان مردم و تحصیل کرده ها، به ویژه جوانان دبیرستانی و دانشگاهی گسترش یافت و انقلاب اسلامی با پیشگامی دو قشر روحانی و دانشگاهی و اتحاد مردم در سایه ی رهبری امام خمینیقدس سره به پیروزی رسید.
اهمیت نقش روحانی و دانشگاهی در جامعه و انقلاب ما کمتر جای بحث دارد.(2) چون جای ابهام و تردید نیست که این دو قشر همواره در این انقلاب نقش پیشگامی خود را حفظ کرده و پیشاپیش سایر نیروهای انقلابی در جهت ایفای مسؤولیت های خطیر خود وارد عمل شده اند.
دانش پژوهان حوزه ها و دانشگاه ها جزء اقشار آگاه جامعه هستند که حتی در اوج خفقان هویت انقلابی داشتند و از این رو همواره مورد خشم و تعرض رژیم واقع می شدند.
در حوزه و دانشگاه نبض جامعه تندتر می زند و نخستین علایم ناشی از مسایل و مشکلات سیاسی – اجتماعی، قبل از هر جای دیگر در این جا بروز و ظهور پیدا می کند. تصادفی نیست که نقاط اوج گیری انقلاب اسلامی یا در حوزه و دانشگاه بود یا توسط تربیت یافتگان حوزه و دانشگاه به وجود آمد.
به خاطر اهمیت نقش این دو قشر در هدایت جامعه است که وحدت میان آن ها همواره مد نظر بزرگانی چون امامقدس سره و مقام معظم رهبری بوده و می باشد، آن هم نه وحدتی زودگذر و تاکتیکی، بلکه وحدتی پایدار و استراتژیک.
آن چه مطرح است، این است که می بایست میان حوزه و دانشگاه وحدتی فرا محیطی ایجاد شود مهم این است که فرهنگ نوین حوزه در دانشگاه و فرهنگ جدید دانشگاه در حوزه باشد و اندیشه های این دو مکان با هم مبادله شوند. منظور از وحدت در این جا اختلاط و امتزاج نیست، بلکه به معنای یک گونه عمل کردن و در یک مسیر قرار گرفتن است. تا وقتی این تصور حاکم باشد که حوزه و دانشگاه دو محیط علمی جدا از هم و در تعارض هستند، وحدت حاصل نخواهد شد. اگر فرهنگ و معرفت حاکم بر این دو قشر معظم و دو مکان مقدس به نحوی تنظیم شودکه در یک مسیر قدم بردارند، وحدت واقعی را به دست آورده ایم.
مقام معظم رهبری در این رابطه فرموده اند:(3)
روز وحدت حوزه و دانشگاه، از یادگاری های ارزشمند امام بزرگوار ماست. این مسأله هم مثل همه تدابیر و تصمیم های مهمی که در راه جریان صحیح و اسلامی جامعه ی ما، آن حکیم عالی مقام و آن انسان والا و بصیر مطرح کردند، یکی از برکات وجودی ایشان بوده و هست و ان شاءالله خواهد بود... وحدت حوزه و دانشگاه که امام به عنوان یک شعار مطرح کردند، اغلب از واقعیت تلخی در جامعه ی ما و یا همه ی جوامع اسلامی منشأ می گرفت که آن واقعیت تلخ، ساخته و پرداخته ی مستقیم و حساب شده ی دست استعمار بود. آن واقعیت این بود که وقتی استعمارگران، نقشه های فتوحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را طراحی می کردند، به یک مانع عمده برخورد کردند و آن، اعتقادات دینی ملت ها بود.
... وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی وحدت در هدف. هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه ی اسلامیِ پیشرفته مستقل، جامعه ی امام، جامعه ی پیشاهنگ، جامعه ی الگو، ملت شاهد – ملتی که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا کنند، تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند – حرکت نمایند...