در می روم!
جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ق.ظ
تازگی ها با خودم ور مــی روم
گاه از دست ِ خودم در مــی روم
من به جای هرمز و لاوان و کیش
می روم تا عمق ِ احساسات خویش
سوژه هایم پیش ِ پا افتاده نیست
شعر گفتن آن چنان هم ساده نیست
گرچه گاهــی اختلاسی هم شده ست
کارهای بــی کلاسی هـم شده ست
گشته لــوطی خور سهام نفت هم
پـر زد و از این ولایت رفت هم!
نیست تقـصیر از من ِ یـک لاقـبا
ما کجا و حرف های نا به جـا !
در شبـی کـه خاطــراتم دود شد
کــودکی هـایم سپـس مفقـود شد
خواب دیدم بعد از آن آدم شدم
گـرچـه با یک عده نامحرم شدم!
(مدتی این گونه بر من سخت گشت
تا که بیت ِ بعدی از ذهنم گذشت…)
بـی دلـم دنبال دلـبر مــی روم
از “دبی” هم آن طرف تر می روم
می روم آن جا که مرغابی نبود
هیچ کس در فکر زیر آبی نبود…!
۹۴/۱۰/۱۱